جدول جو
جدول جو

معنی فاصله دادن - جستجوی لغت در جدول جو

فاصله دادن
میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
تصویری از فاصله دادن
تصویر فاصله دادن
فرهنگ فارسی عمید
فاصله دادن
(دَ هََ رَ تَ)
میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن. رجوع به فاصله شود
لغت نامه دهخدا
فاصله دادن
بازه دادن جدایی دادن میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را دور کردن، دور کردن دو کلمه از هم به وسیله یک یا چند فاصله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فیصله دادن
تصویر فیصله دادن
به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیصل دادن
تصویر فیصل دادن
فیصله، به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن، فیصله دادن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ / رِ بَ)
هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رُ دَ)
جایزه دادن. پاداش دادن. احسان کردن. اجازه. رجوع به صلت و صله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیصله دادن
تصویر فیصله دادن
به فرجام رسانیدن حل و فصل کردن (امور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایده دادن
تصویر فایده دادن
سود رساندن سود رساندن، مطلبی را به دیگری فهماندن افادت افاده
فرهنگ لغت هوشیار
بازه دار جدا شده هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند، کلمه ای که از کلمه بعدی یا قبلی به وسیله یک یا چند فاصله جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیصل دادن
تصویر فیصل دادن
فرجام دادن حل و فصل کردن (امور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صله دادن
تصویر صله دادن
جایزه دادن، احسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیصله دادن
تصویر فیصله دادن
((~. دَ))
دعوا و مرافعه ای را خاتمه دادن
فرهنگ فارسی معین
به بارنشستن، ثمردار شدن، محصول دادن، بر کردن، بار دادن، ثمر دادن، مثمر شدن، بهره دادن، نتیجه دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد